شاید هیچ کس فکر نمی کرد پسر یک آشپز ، روزی به جایگاه صدر اعظمی ترقی یابد و همگان را با قدرت تدبیر ستودنی اش متحیر سازد. شاید هنگامیکه پسر، دست چروکیده پدر را می دید که چگونه برای شاهزاده ها غذا تهیه می کند و در سرما و گرما اوامر ملوکانه را با رغبت گردن می نهد سئوالات بیشماری در ذهنش نقش می بست و چرا های رنگارنگ، ذهن کودکانه و معصوم او را به تکاپو و جستجو وا می داشت. شاید او هرگز سوز سرمایی که تا عمق استخوان پدر را می گزید و گرمایی که ...

ادامه مطلب |