چرا استکبارستیزی تعطیلبردار نیست؟
این روزها و در کوران تحولات مربوط به مذاکرات هستهای، نگاههای تحلیلگران به آینده روابط جمهوری اسلامی ایران و غرب و بهطور مشخص آمریکا دوختهشده است. بهویژه آنکه گاه شنیده میشود مسیر مذاکرات هستهای، آغازی است برای تنشزدایی و کاهش تخاصم با آمریکا و نکته قابلتأمل آنکه گاه چنین سخنانی از زبان برخی افراد مسئول نیز کموبیش شنیده میشود. برای پاسخ به این پرسشها که «آیا بهواقع مذاکرات هستهای پله اول برای رسیدن به بام تعامل سازنده با جهان است؟» و اینکه «ادامه این مسیر به پایان خصومت و تنش ختم خواهد شد یا خیر؟» باید از جنبههای گوناگون به بررسی این موضوع پرداخت که در این یادداشت تلاش خواهد شد در چهار سطح تحلیل، به پاسخ این پرسشها پرداخته شود.
الف) سیاستهای رسمی و کلان نظام:
آنچنانکه در مواضع رسمی نظام جمهوری اسلامی بارها مورد تأکید قرار گرفته است، مذاکرات اخیر در سطح حداکثر وزیر امور خارجه و منحصراً در موضوع «پرونده هستهای ایران» است و هیچگونه برنامه و تصمیمی برای مذاکره در موضوعات دیگر از جمله تحولات منطقه، مسائل داخلی و... مشاهده نمیشود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین این سیاست نظام میفرمایند: «مذاکراتی که امروز در جریان است، که با دولتهای اروپایی و با آمریکا مذاکره میکنند،مذاکره با آمریکا صرفاً در قضیه هستهای است ولاغیر. این را همه بدانند. ما درباره مسائل منطقهای با آمریکا مذاکرهای نمیکنیم. هدفهای آمریکا در مسائل منطقهای، درست نقطه مقابل هدفهای ماست. ما در منطقه امنیت و آرامش میخواهیم، تسلط ملتها را میخواهیم. سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی است.
شما به مصر نگاه کنید، به لیبی نگاه کنید، به سوریه نگاه کنید. دستگاههای استکباری و در رأس آنها آمریکا، در مقابل بیداری اسلامیای که بهوسیله ملتها به وجود آمد، یک ضدحمله را شروع کردند که هنوز ادامه دارد و ملتها را در منطقه دارد بهتدریج بدبخت میکند. هدف آنها این است. این درست نقطه مقابل هدفهای ماست. ما نه در مسائل منطقهای، نه در مسائل داخلی و نه در مسئله تسلیحات، با آمریکا مطلقاً صحبت و مذاکرهای نداریم. مذاکره صرفاً در قضیه هستهای است و اینکه ما در موضوع هستهای با روش دیپلماسی چگونه میتوانیم به نتیجه برسیم. .
طبعاً براساس اصول منطقی حکمرانی، انتظار میرود همه مدیران اجرایی کشور در چارچوب سیاستهای اعلامشده رسمی سخن بگویند و عمل کنند.
ب) تضاد اهداف راهبردی
حتی اگر سیاستهای رسمی نظام نیز در خصوص مذاکره با آمریکا در مسائل غیرهستهای، ساکت مانده بود، اندکی تأمل در وضعیت و واقعیتهای میان ایران و آمریکا در موضوعات مختلف، پاسخ را روشن میساخت. در تحولات منطقه بهطور مشخص دو محور (بازیگر) اصلی وجود دارد: نخست محور مقاومت که کانون آن جمهوری اسلامی ایران است و دوم محور عبری-عربی-غربی که با هدایتهای آشکار و پنهان آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی، در حال شعلهور ساختن منطقه است. این محور گاه در قالب جنگ نیابتی از طریق «تکفیریهای بیوطن» ظهور و بروز مییابد و گاه در شکل حمله نظامی رژیم سعودی به مردم بیپناه یمن رخ مینماید. در مقابل توطئههای این محور سلطهگر، تنها این جمهوری اسلامی ایران است که پناه مظلومان و حامی مقاومت در منطقه است و اتفاقاً در این نبرد نابرابر بهخوبی توانمندی خود را به اثبات رسانده است.
خلاصه آنکه عرصه تحولات منطقه نهتنها عرصه اشتراک و یا تعامل منافع ایران و غرب نیست، که آشکارا میتوان آن را عرصه تضاد اهداف راهبردی دو طرف دانست. نقطه مشترکی میان ایران و غرب وجود ندارد که بتوانند بر روی آن مذاکره و تفاهم بکنند. در چنین شرایطی، نشستن ایران و غرب بر پشت میز مذاکره در موضوعات منطقهای، یک امتیاز بزرگ برای غرب بهشمار میآید که در مقابل، آوردهای برای ایران اسلامی نخواهد داشت. برای مثال، حضرت امام خامنهای در خصوص یکی از مصادیق مورد تأکید آمریکا میفرمایند: «میگوید امنیت اسرائیل باید حفظ شود. اولاً اسرائیل روزبهروز ناامنتر خواهد شد؛ چه توافق هستهای بشود، چه نشود. این را بدانید. امنیت اسرائیل تأمین نخواهد شد؛ چه توافق هستهای بشود و چه نشود.
مذاکره در موضوعات داخلی ایران (مشابه آنچه اروپا در دهه هفتاد در قالب گفتوگوهای انتقادی دنبال نمود) نیز نهتنها انفعالی و برخلاف استقلال سیاسی و منافع و عزت ملی جمهوری اسلامی ایران است، بلکه در تضاد با نص توافقنامه الجزایر است که آمریکا را از دخالت در مسائل داخلی جمهوری اسلامی ایران نهی کرده است. ج) تنازع گفتمانی- معرفتی
فارغ از مسائل سیاسی که در آن تضاد ایران و غرب آشکار است، باید به کسانی که به دنبال تنشزدایی و کاهش تخاصم با غرب هستند، خاطرنشان کرد ریشههای منازعه و تخاصم ایران اسلامی و نظام سلطه در مسائل سیاسی، بلکه در مبانی معرفتی-گفتمانی و خاستگاههای فکری است. غرب سلطهگر بر پایه انسانِ خودبنیادِ زیادهخواه، بنا نهاده شده است که لذتجوییهای بیپایان، او را به ستم به دیگر ملتهای مظلوم و مستضعف کشانده و در قالب استعمار، استعمار نو و استعمار فرانو به دنبال به بند اسارت حیوانیت کشاندن انسان معاصر است؛ درحالیکه انقلاب اسلامی بر پایه گفتمان اسلام ناب محمدی (ص)، دعوت به توحید و رهایی بشر از یوغ طواغیت، سلطهگران و شیاطین را پیگیری میکند.
باید دانست اینها صرفاً یکسری گزارههای گفتمانی-آرمانی نیست و اتفاقاً همین تفاوت خاستگاهها و نظرگاههای معرفتی است که نظام اسلامی و نظام سلطه را به دو گونه رفتار کاملاً متضاد و غیرقابلجمع کشانده است. آیا غرب از مبانی نظری خویش عدول میکند و از زورگویی به ملل مستضعف و زیادهخواهی در اقصی نقاط عالم دست میکشد؟ و یا خدایناکرده، عدهای گمان کردهاند که ملت عزتخواه و غیرتمند ایران اسلامی، در مقابل کفر سر تعظیم فرومیآورند و سابقه چهارده قرن توحید و ولایتمداری را به ثمن بخس معامله میکنند! برمبنای منطق الهی که در کلامالله مجید مشهود است، «وَلَن تَرضی عَنک الیهودُ وَلَا النَّصاریحَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الهُدی وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذی جاءَک مِنَ العِلمِ ما لَک مِنَ اللَّهِ مِن وَلِی وَلا نَصیرٍ»؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد (تا بهطور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی و) از آیین (و روش) آنان پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.(بقره 120)
ترجمان همین گفتمان را میتوان در پیام الهی حضرت امام راحل (ره) ملاحظه نمود که «بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است [به] این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند!
آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین (علیهمالسلام) را با دستهای خود ویران نماید، آنوقت ممکن است جهانخواران او را بهعنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند، ولی در همان حدی که آنها آقا باشند، ما نوکر؛ آنها ابرقدرت باشند، ما ضعیف؛ آنها ولی و قیم باشند، ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامهاش را آمریکا و شوروی صادر کند، ایرانی که ارابه سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای آمریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نهتنها ملت ایران از تحتالحمایگی آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت میکند. کنترل و حذف سلاحهای مخرب از جهان اگر با حقیقت و صداقت همراه بود، خواسته همه ملتهاست، ولی این نیز یک فریب قدیمی است.» (صحیفه امام، ج 21، ص90 و 91)
خلاصه کلام آنکه ریشههای تخاصم ایران اسلامی با غرب سلطهجو، نه چنان سطحی، کماهمیت و بیبنیاد است که سادهاندیشانه گمان کنیم با یک مذاکره در موضوع خاص به فراموشی سپرده میشود و نه اهداف راهبردی طرفین در محیطهای گوناگون ملی، منطقهای و بینالمللی دارای نقاط مشترک است که بتوان از «تنشزدایی» و «کاهش سطح تخاصم» سخن به میان آورد.
د) چشمانداز مذاکرات هستهای
آخرین سطح تحلیل که میتوان از آن منظر به این موضوع نگریست، مسیر پیش رو در مذاکرات هستهای و چشمانداز آتی آن است. میدانیم که مسیر دستیابی ملت ایران به حقوق خود از طریق مذاکره با دشواریهایی جدی مواجه است که از جمله آنها میتوان به خدعهگریهای آمریکا، فشارهای رژیم صهیونیستی و نیز رقابت درونی هیئت حاکمه ایالاتمتحده و... اشاره نمود.
به بیان رهبر معظم انقلاب، «طرف مقابل، طرف حیلهگری است. از جمله چیزهایی که غالباً پنهان میماند از چشمها، حیلهگری اشخاص یا جهاتی است که دارای ظاهر بزرگ و فربهی هستند. آدم فکر نمیکند که اینها هم حیلهگر باشند. خب امروز آمریکا ظاهر فربهی دارد؛ قدرت مالی، قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی، قدرت نظامی، قدرت امنیتی و غفلت میشود از اینکه همین دستگاه صاحب قدرت، اهل موذیگریهای آدمهای ضعیف هم باشد، ولی هست. اهل حیلهگری است، اهل خدعه است، اهل خنجر از پشت زدن است.
اینجوری است. ما نباید اینجور تصور بکنیم که حالا اینها چون مثلاً بمب اتم دارند یا وسایل نظامی قدرتمندی دارند، بنابراین احتیاجی ندارند به اینکه دست به حیله و خدعه بزنند. نه، اتفاقاً احتیاجشان هم زیاد است و عمل هم میکنند و واقعاً خدعهگری میکنند. این ما را نگران میکند. باید مراقب شگردهای دشمن باشیم. هر وقتیکه یک زمان معین شده است برای پایان مذاکرات و ما به این زمان نزدیک میشویم، لحن طرف مقابل (بهخصوص لحن آمریکاییها) تندتر، سختتر، خشنتر میشود. این برای این است که جزء شگردهای اینهاست، جزء حیلهها و خدعههای اینهاست.
چنین عواملی علاوه بر آنکه دستیابی به توافق خوب و واقعی و نیز حصول نتایج ملموس برای جامعه ایرانی را دشوار میسازد، در موضوعات دیگر مورد مناقشه ایران و غرب، بهمراتب پررنگتر و برجستهتر ظهور مییابد و بدینترتیب میتوان حدس زد اصولاً ورود به تنشزدایی در این حوزه مستلزم امتیازدهیهای غیرعادلانه و مخالف منافع ملی است که ملت ایران هیچگاه زیر بار آن نخواهد رفت.
در مجموع، با توجه به چهار سطح تحلیل فوق، میتوان چنین جمعبندی نمود که چه در سطح مبانی نظری، چه در افقهای راهبردی و چه در سطح سیاستهای ملی، تعمیم تنشزدایی و پایان تخاصم با نظام سلطه ممکن نیست و نیز واقعیتهای عرصه میدانی نیز وقوع چنین حالتی را از سوی دو طرف عملاً غیرممکن میسازد.
بر همین اساس بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان درباره «تکلیف استکبارستیزی بعد از مذاکرات» فرمودند: مگر مبارزه با استکبار تعطیلبردار است؟ این [استکبارستیزی] از مبانی انقلاب است. اگر مبارزه با استکبار نباشد ما تابع قرآن نیستیم.
چراآمریکا مصداق اتم استکبار است ؟
وقتی که در عرصه بین الملل حضوری مخالف جریان لیبرال دموکراسی محقق شد و تمام قدرت های بلوک شرق و غرب را نادیده گرفته و فقط به قدرت لایزال حضرت باری تعالی توجه شد؛ می بایست منتظر هجمه ها و مخالفت ها و کارشکنی ها هم بود.
وقتی کشوری و ملّتی این ندا را با صدای رسا بیان کرد که می توان بدون تکیه به قدرت های پوشالی غرب و شرق هم زندگی کرد؛ باید منتظر سختی هم بود، چرا که اگر این فکر در بقیه ملت ها رسوخ کند، آن وقت ابرقدرت های مستکبر نمی توانند، استکبار کنند، نمی توانند زور بگویند و نمی توانند همه منافع و خوشی های دنیا را برای خودشان بخواهند.
امام راحل ملت ها را از دو حال خارج نمی دیدند: مستکبر و مستضعف؛ اما این تفکر پیر خمین بود، این که باید با مستکبر مقابله کرد، زیرا که هدف بعثت انبیاء مقابله با استکبار بوده و چنین می فرماید: (انبیا هم که مبعوث شدند، براى این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزى نیستیم، و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند.) (صحیفه امام، ج17، ص527)
وقتی که در عرصه بین الملل حضوری مخالف جریان لیبرال دموکراسی محقق شد و تمام قدرت های بلوک شرق و غرب را نادیده گرفته و فقط به قدرت لایزال حضرت باری تعالی توجه شد؛ می بایست منتظر هجمه ها و مخالفت ها و کارشکنی ها هم بود.
وقتی کشوری و ملّتی این ندا را با صدای رسا بیان کرد که می توان بدون تکیه به قدرت های پوشالی غرب و شرق هم زندگی کرد؛ باید منتظر سختی هم بود، چرا که اگر این فکر در بقیه ملت ها رسوخ کند، آن وقت ابرقدرت های مستکبر نمی توانند، استکبار کنند، نمی توانند زور بگویند و نمی توانند همه منافع و خوشی های دنیا را برای خودشان بخواهند.
امام راحل ملت ها را از دو حال خارج نمی دیدند: مستکبر و مستضعف؛ اما این تفکر پیر خمین بود، این که باید با مستکبر مقابله کرد، زیرا که هدف بعثت انبیاء مقابله با استکبار بوده و چنین می فرماید: (انبیا هم که مبعوث شدند، براى این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزى نیستیم، و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند.) (صحیفه امام، ج17، ص527)
همچنین در خصوص استکبار و برائت از آن می فرمایند: (برائت ازمشرکان و ملحدان استکبار جهانى و در رأس آنان امریکاى جنایتکار را در کنار خانه توحید طنین اندازند و از ابراز بغض و کینه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند. مگر تحقق دیانت جز اعلام محبت و وفادارى نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟(صحیفه امام، ج20، ص314)
و در خصوص مستضعف هم می فرمایند: ( بعضیها این کلمه را چون نفهمیده اند، کلمه"مستضعف" را نفهمیده اند، مى گویند که خوب، چرا مستضعف؟ چرا ما باید مستضعف [باشیم] آنها ما را ضعیف، حساب مى کنند؛ نه اینکه شما ضعیفید. شما ایمان دارید، شما آن بودید که یک همچو قدرتى را با مشت عقب زدید و به جهنم فرستادید. قوّت ایمان در شماست و حس شهادت خواهى که جوانها مکرر این معنا را مىخواهند؛ ..(صحیفه امام، ج10، ص122)
و آمریکا نمونه واقعی یک مستکبر است و جنایات زیادی علیه ملت ها خصوصا ملت عزیز و قدرتمند ایران اسلامی انجام داده است:
1. 1. کودتا 28 مرداد که حضور فعال و موثر در آن داشتند.
2. 2. حادثه طبس.
3. 3. کودتای نوژه.
4. 4. تحریم و مسدود کردن دارایی.
5. 5. سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران ایر.
6. 6 . جاسوسی به وسیله پهپاد.
7. و هزاران رفتار و عمل مستکبرانه.
این جنایات و رفتار هاست که رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان می فرمایند:
(یک نکتهی دیگری که سؤال کردند [این بود که]، تکلیف مبارزهی با استکبار پس ازمذاکرات چیست؟ خب، مگر مبارزهی با استکبار، تعطیلپذیر است؟ مبارزهی با استکبار، مبارزهی با نظام سلطه تعطیلپذیر نیست. این هم جزو همین حرفهایی است که اتّفاقاً امروز من یادداشت کردهام که به شما بگویم. این جزو کارهای ما است، جزو کارهای اساسی است، جزو مبانی انقلاب است. یعنی اگر مبارزهی با استکبار نباشد، ما اصلاً تابع قرآن نیستیم. مبارزهی با استکبار که تمام نمیشود. در مورد مصادیق استکبار، آمریکا اتمّ مصادیق استکبار است. ما به این مسئولین محترمی که در قضیّهی هستهای مذاکره میکنند -که حالا اینها اجازه پیدا کردهاند که مسئولین روبهرو با هم حرف بزنند؛ البتّه سابقه داشت، در این سطح نه، در سطوح پایینتر سابقه داشت؛ در این سطح، اوّلینبار بود- گفتهایم که فقط در مسئلهی هستهای شما حق دارید مذاکره کنید؛ در هیچ مسئلهی دیگری حق ندارید مذاکره کنید، و نمیکنند.)
چرا با آمریكا مذاكره نمیكنیم؟
مذاکرهى در سایهى تهدید و فشار، مذاکره نیست. یک طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهدید بکند و فشارى بیاورد و تحریمى بکند و یک دست آهنىاى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگوید خیلى خوب، بنشینیم پشت میز مذاکره! این مذاکره، مذاکره نیست. اینجور مذاکرهاى را ما با هیچ کس نمیکنیم. آمریکا همیشه با این چهره براى مذاکره وارد میدان شده است. آمریکا صادقانه مثل یک مذاکرهکنندهى معمولى وارد میدان نمیشود، مثل یک ابرقدرت وارد مذاکره میشود. ما با چهرهى ابرقدرتى مذاکره نمیکنیم .ابرقدرتى را بگذارند کنار، تهدید را بگذارند کنار، تحریم را بگذارند کنار، براى مذاکره یک هدف و نهایت مشخصى فرض نکنند که باید مذاکره به آنجا برسد. جمهورى اسالمى زیر بار این فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبک خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگوئى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى که نردبان پوسیدهاى هم هست، پائین بیایند، اشکالى ندارد؛ اما تا وقتى که آنجور است، امکان ندارد.( بیانات در دیدار کارگزاران نظام 27/5/89)
علت اصلی دشمنی دولت آمریكا با ملت ایران و جمهوری اسلامی چیست؟
علت دشمنى عمیق و آشتىناپذیر استکبار و در رأس آنها آمریکا و شبکهى صهیونیستى دنیا با جمهورى اسالمى، این حرفهائى که گاهى گوشه و کنار گفته میشود - چه چیزهائى که آنها شعارش را میدهند، چه تصوراتى که بعضى در داخل میکنند - نیست. مسئله این است که جمهورى اسالمى یک »نفى« با خود دارد، یک »اثبات«. نفى استثمار، نفى سلطهپذیرى، نفى تحقیر ملت به وسیلهى قدرتهاى سیاسى دنیا، نفى وابستگى سیاسى، نفى نفوذ و دخالت قدرتهاى مسلط دنیا در کشور، نفى سکوالریسم اخالقى؛ اباحیگرى؛ اینها را جمهورى اسالمى قاطع نفى میکند. یک چیزهائى را هم اثبات میکند: اثبات هویت ملى، هویت ایرانى، اثبات ارزشهاى اسالمى، دفاع از مظلومان جهان، تالش براى دست پیدا کردن بر قلههاى دانش؛ نه فقط دنبالهروى در مسئلهى دانش، و فتح قلههاى دانش؛ اینها جزو چیزهائى است که جمهورى اسالمى بر آنها پافشارى میکند .این نفى و این اثبات؛ اینها دلیل دشمنى آمریکا و دشمنى شبکهى صهیونیستى دنیاست .( دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت24/9/87)
علت بنیادین مقابله ما با دولت آمریكا چیست؟
آیهى شریفهى قرآن مىفرماید: »فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللَّه فقداستمسک بالعروة الوثقى«. این، اعتصام به حبلاللَّه را براى ما معنا مىکند. تمسک به حبلاللَّه چگونه است؟ با ایمان باللَّه و کفر به طاغوت. امروز طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایاالت متحده امریکاست؛ زیرا صهیونیسم را او به وجود آورده است و آن را تأیید مىکند. امریکا جانشین طاغوت اعظم قبلى یعنى انگلیس است. امروز تجاوز رژیم ایاالت متحده و همفکرانش و همکارانش، دنیاى اسالم را در وضعیت دشوارى قرار داده است و دنیاى اسالم در پیشرفت خود، در موضعگیرى خود، در ترقى مادى و معنوى خود، زیر فشار امریکا و همکاران و همفکران اوست. در بسیارى از بخشهاى امت اسالمى ایمان باللَّه هست؛ اما کفر به طاغوت نیست. کفر به طاغوت الزم است. بدون کفر به طاغوت،تمسک به عروهى وثقاى الهى امکانپذیر نیست. ما کشورها و دولتها و ملتها را به این که به جنگ با امریکا بشتابند، دعوت نمىکنیم؛ ما دعوت مىکنیم که تسلیم امریکا نشوند.(بیانات در دیدار شرکت کنندگان در همایش کنفرانس وحدت اسالمى 30/5/85)
سرانجام مبارزهی تاریخی ملت ایران با دولت مستكبر آمریكا چه خواهد بود؟
ما یقین داریم که در این کارزارى که بین حق و باطل، امروز راه افتاده است - کارزار بین اسالم و معارف اسالمى و بیدارى اسالمى از یک سو، و طمعورزیهاى استکبارى سیاستهاى شیاطین عالم و در رأس آنها شیطان بزرگ یعنى دولت امریکا از یک طرف دیگر - پیروزى با ماست؛ پیروزى با طرف حق است. در این، هیچ تردیدى وجود ندارد. همهى قرائن این را نشان میدهند و تأیید میکنند. طبیعتِ سنن الهى هم همین است؛ یعنى غیر از این معنى ندارد. آن گروهى که طرفدار حقند اگر بایستند و اقدام بکنند، شکى نیست که بر باطل پیروز خواهند شد. سنتهاى الهى در جهت تقویت حق است و انتظار طبیعى از جریان سنن الهى در تاریخ، اقتضاء این 10 را دارد. ما هم داریم به تجربه این را مشاهده میکنیم.( بیانات در دیدار میهمانان شرکت کننده در چهارمین مجمع جهانى اهل بیت(ع) 25/8/85)
مصادیق دشمنی دولت آمریكا علیه ملت ما چه بوده است؟
کمک به حرکتهای تروریستی دولت آمریکا از اول با این انقالب با روى عبوس و چهره ى ترش و با لحن مخالفت روبهرو شد. البته آنها با محاسبات خودشان حق هم داشتند. ایران قبل از انقالب در مشت آمریکا بود؛ منابع حیاتیش در اختیار آمریکا، مراکز تصمیمگیرى سیاسیش در اختیار آمریکا، عزل و نصب مراکز حساس در اختیار آمریکا؛ مرتعى بود براى چراى آمریکائیان و نظامیان آمریکائى و غیر آنها. خوب، این از دستشان گرفته شد. میتوانستند مخالفت خود را اینجور خصمانه ابراز نکنند؛ اما از اول انقالب دولت آمریکا - چه رؤساى جمهور جمهوریخواهشان، چه رؤساى جمهور دمکراتشان - با نظام جمهورى اسالمى بدرفتارى کرد؛ این چیزى نیست که بر کسى پوشیده باشد. اولین کارى که از طرف امریکایی ها انجام گرفت، تحریک مخالفین پراکندهى جمهورى اسالمى و کمک به حرکتهاى تجزیهطلب و تروریستى در کشور بود؛ از اول این کار را شروع کردند .در هر نقطهاى از نقاط کشور که حرکتهاى تجزیه طلب در آنجا زمینهاى داشت، انگشت آمریکایی هارا ما دیدیم؛ گاهى پول آنها را، و حتى در مواردى عناصر آمریکائى را ما در آنجا دیدیم؛ این براى مردم ما خسارت زیادى داشت. متأسفانه این کار هنوز هم ادامه دارد. تصرف دارائیهای ایران بعد تصرف و حبس دارائىها و اجناس ایران. رژیم گذشته پول بی حسابی را در اختیار آمریکائىها گذاشته بود، براى اینکه از آنها هواپیما بگیرد، بالگرد بگیرد، سالح بگیرد. بعضى از این وسائل، آنجا تهیه هم شده وقتى انقالب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را که میلیاردها دالر بود، ندادند؛ و عجیبتر اینکه این وسائل را در یک انبارى جمع کرده بودند، نگه داشته بودند، انباردارى براى خودشان قائل شدند، خود را طلبگار کردند و از حساب قرارداد الجزائر انباردارى برداشتند !مالى را از یک ملت غصب کنند، پیش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انباردارىاش را هم بگیرند! این رفتارى بوده که از آن روز شروع شده،الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ایران آنجاست. (دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت 24/9/87)
چراغ سبز به صدام و کمک به او در جنگ با ایران به صدام چراغ سبز دادند؛
این یک اقدام دیگر دولت آمریکا بود براى حملهى به ایران. صدام اگر چراغ سبز آمریکا را نمیگرفت، بعید بود به مرزهاى ما حمله کند. هشت سال جنگ را بر کشور ما تحمیل کردند؛ قریب سیصد هزار جوانهاى ما، مردم ما در این جنگ به شهادت رسیدند. در طول این هشت سال - بخصوص در سالهاى آخر - همیشه آمریکایی ها پشت سر صدام بودند و به او کمک میکردند - کمک مالى، کمک تسلیحاتى، کمک کارشناسى سیاسى - خبرهاى ماهوارهاى میدادند و امکانات خبررسانى داشتند. تحرک نیروهاى ما را در جبهه در ماهوارههایشان ثبت میکردند، بعد آن را همان شبانه براى قرارگاههاى صدام میفرستادند که از آنها علیه جوانهاى ما و نیروهاى ما استفاده کند. در مقابل جنایات صدام چشمهایشان را بستند شلیک به هواپیمای مسافربری ما بعد در آخر جنگ، هواپیماى مسافربرى ما را در آسمان خلیج فارس افسر آمریکائى با موشکى که از ناو جنگى شلیک کرد، ساقط کرد. قریب سیصد نفر مسافر در این هواپیما بودند، که همهشان کشته شدند. بعد به جاى اینکه آن افسر توبیخ شود، رئیس جمهور وقت آمریکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اینها را فراموش کند؟ میتواند فراموش کند؟ اهانت به ملت ایران از تروریستهاى جنایتکارى که در داخل کشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد را کشتند، علماى بزرگ تا بچه هاى خردسال را ترور کردند و کشتند، حمایت کردند؛ به اینها اجازه دادند که در کشورشان فعالیت کنند؛ دائما علیه کشورمان تبلیغات خصمانه کردند. رؤساى جمهور آمریکا در طول این سالها - بخصوص در دورهى هشت سالهى رئیس جمهور زائل شده ى قبلى - هر وقت علیه ملت ایران، علیه کشور ما، علیه مسئولین ما، علیه نظام جمهورى اسلامی صحبتى کردند و حرف مهمل و چرندى گفتند، اهانتى به ملت ایران کردند. در طول این سالها همیشه همین جور بوده است. آشفته سازی امنیت منطقه ما به خاطر دشمنی با جمهوری اسالمی امنیت منطقه ى ما را، امنیت خلیج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار اغتشاش و آشفتگى کردند؛ براى مقابله ى با جمهورىاسلامی - و البته در واقع براى پر کردن جیب کمپانی های سلاح - سیل سلاح ها را به کشورهاى منطقه سرازیر کردند؛ از رژیم صهیونیستى بی قید و شرط حمایت کردند... هر وقت شوراى امنیت خواست علیه رژیم صهیونیستى قطعنامهاى بگذراند، آمریکا سینه اش را سپر کرد، آمد جلو و دفاع کرد و نگذاشت. تهدید و توهین نسبت به ملت و مسئولین ایران در هر مناسبتى وبی مناسبتی کشور ما را تهدید کردند. دائم گفتند حمله میکنیم، گفتند طرح نظامى روى میز ماست، چنین میکنیم، چنان میکنیم. هر وقت علیه کشور ما حرف زدند، ملت ما را تهدید کردند. البته این تهدیدها در ملت ما اثر نکرد، اما آنها دشمنى خودشان را از این راه نشان دادند .به ملت ایران، به دولت ایران، به رئیس جمهور ایران بارها اهانت کردند. یکى از آمریکایی ها چند سال قبل گفت ریشه ى ملت ایران را باید کند! در همین سالهاى اخیر یکى از مسئولین آمریکائى گفت ایرانى خوب و معتدل ایرانىاى است که مرده باشد! به این ملت بزرگ، به این ملت با شرف، به این ملتى که فقط گناهش این است که از هویت واستقلال خود دفاع میکند، اینجور اهانتها کردند. تحریم ما به قصد دشمنی سى سال کشور ما را تحریم کردند، که البته این تحریم به سود ما تمام شد. ما باید از آمریکایی ها از این بخش تشکر کنیم. اگر ما را تحریم نمیکردند، ما امروز به این نقطهاى از علم و پیشرفت که رسیدهایم، نمیرسیدیم. تحریم همیشه ما را وادار کرده که به خود بیائیم، به خود فکر کنیم، از درون خود بجوشیم. ولى آنها قصدشان این خدمت نبود، آنها میخواستند دشمنى کنند.( بیانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع) 1/1/88)
نظرات شما عزیزان:
|